باد صبا بر گل گذر کن
گل گذر کن ، گل گذر کن
از حال گل ما را خبر کن
نازنین ما را خبر کن
با مدعی کمتر بنشین
نازنین ای مه جبین
بیچاره عاشق ، ناله تا کی ، ناله تا کی
یا دل مده ، یا ترک سر کن ، ترک سر کن
شد خون فشان چشمِ ترِ من
پر خونِ دل شد ساغر من
ای یار عزیز ، مطبوع و تمیز
در فصل بهار ، با ما مستیز
آخر گذشت آب از سرِ من
ببین چشم تر من ، ببین چشم تر من
گل چاک غم بر پیرهن زد
پیرهن زد ، پیرهن زد
از غیرت آتش در چمن زد
در چمن زد ، در چمن زد
بلبل چو من شد در چمن
دستانسرا بهر وطن
دیدی که ظالم ، تیشه اش را ، تیشه اش را
آهر به پای خویشتن زد ، خویشتن زد
شد خون فشان چشمِ ترِ من
پر خونِ دل شد ساغر من
ای یار عزیز ، مطبوع و تمیز
در فصل بهار ، با ما مستیز
آخر گذشت آب از سرِ من
ببین چشم تر من ، ببین چشم تر من