ای غریبه ازکجایی
که واسه من غمگساری
تو همونی که تو قلبم
یه صدای موندگاری
وقتی باشم شب تیره
اون شبی که صبح ندیده
باخودم تنها میشینم تاسپیده
تواونی که همصدایی
هم صدای آشنایی
رفتن تو واسه ی من
کابوسی تیره وتاربود
موندنت اما یه رویا
یه رویای موندگار بود
وقتی بودی همه فصلا
واسه من مثل بهار بود
تو که رفتی غم دنیا
واسه من یه یادگار بود
گفتی هیچ چیز توی دنیا
واسه ی من تو نمیشه
اما نیستی که ببینی
خالیه جات همیشه
حالا جز ناله ی سازم
واسه من درمون نمونده
نغمه ی ساز دل امشب
منو سوی تو کشونده