عاشقانه


عهدیه

اگر خواهم غم دل را با تو گویم جا نمی بینم
اگر جائی کنم پیدا تو را تنها نمی بینم
اگر تنها تو را بینم و جائی هم کنم پیدا
ز شادی دست و پا را گم کنم خود را نمی بینم
ای عشق من یاد آن لحظه
آن لحظه خوش و شیرین
که من به تو دل دادم نرود هرگز از یادم
ای عشق من بی نظیری تو در تمام این عالم
شبیه تو ندیدم , ندیدم و نشنیدم
آه ... اما با این همه خوبی دلت فکر دل من نیست
دلت مانند من از عشق همیشه در تپیدن نیست
اما تو را تا آخر دنیا همیشه دوست خواهم داشت
جهانی گر کند قصد هلاکم بهر تو جان دهم اما
دست از تو بر نخواهم داشت