صورتگر نقاش چین
رو صورت یارم ببین
یا صورتی برکش چنین
یا ترک تو کن صورتگری
یا ترک تو کن صورتگری
آفاق را گردیده ام
مهر بتان سنجیده ام
بسیار خوبان دیدهام
اما تو چیز دیگری
اما تو چیز دیگری
ز دست محبوب آه
چهها کشیدم
ز دست محبوب آه
چهها کشیدم
به جز جفایش عزیزم وفا ندیدم
به جز جفایش عزیزم وفا ندیدم
نه همزبانی که یک زمانی
نه همزبانی که یک زمانی
به من بگوید جان من غم که داری
ها ها ها ها ها
به من بگوید حبیبم غم که داری
نه همزبانی که یک زمانی
نه همزبانی که یک زمانی
به من بگوید جان من غم که داری
به من بگوید حبیبم غم که داری
نوبت هجران گذشت
نوبت هجران گذشت
شد گه عیش صفا
نوبت هجران گذشت
نوبت هجران گذشت
شد گه عیش صفا
شد گه عیش صفا