شب


ترانه سرا: زویا زاکاریان
ستار

اولین باری که در تو صورت خورشیدو دیدم
اولین باری که از عشق به ترانه میرسیدم
شب حیرت بود و جذبه شب شعله زدن برق
شب شاعر شدن گل شب زیبا شدن من
در دل من چه محشری بود
تبله های غزل چکیدن
روی نور و نهر بنفشه
چنگ شاد به تو رسیدن
ناگهان برق زد یه ستاره
ناگهان آبی شد تن من
ناگهان بغض کودکانه
ناگهان های های گریستن
توی سنگ سینه کوه
اگه اون شب دل من بود
لای بوته بوته خاک
چشم چشمه نسترن بود
وقتی که عشق با تمام
نفسش آمد به فریاد
دیگه فتوای سکوتم
میشکنه تو گریه ساز
بزن ای عشق ساز بزن باز
بزن ای عشق ساز بزن باز
چه هوای وسوسه ای بود
روی باغ تخیل من
از تو حوض بنفشه زنبق
ماهی دست تو گرفتم
ناگهان برق زد یه ستاره
ناگهان آبی شد تن من
ناگهان بغض کودکانه
ناگهان های های گریستن