سلول بی مرز


ترانه سرا: روزبه بمانی
داریوش

غربت یه دیواره، بین تو ودستام
یک فاجعه است وقتی‌، تنها تو رو می‌خوام
غربت یه تعبیره، از خواب یک غفلت
تصویری از یک کوچ، در آخرین قسمت
وقتی‌ ازم دوری ، از سایه می‌‌ترسم
حتی من اینجا ،از همسایه می‌‌ترسم
غربت برای ما ،مثل یه تعلیقه
یه راه طولانی‌ ،روی لب تیغه
این حس آزادی، اینجا نمی ارزه
زندون بی‌ دیوار ، سلول بی‌ مرز
این حس آزادی، اینجا نمی ارزه
زندون بی‌ دیوار ، سلول بی‌ مرز
وقتی‌ ازم دوری، شب نقطه چین می‌شه
دیوار این خونه ، دیوار چین می‌شه
وقتی‌ ازم دوری ، از زندگی‌ سیرم
دنیا رو با قلبت ، اندازه میگیرم
این حس آزادی، اینجا نمی ارزه
زندون بی‌ دیوار ، سلول بی‌ مرزه
این حس آزادی، اینجا نمی ارزه
زندون بی‌ دیوار ، سلول بی‌ مرزه
غربت یه دیواره، بین تو و دستام
یک فاجعه است وقتی‌، تنها تو رو می‌خوام
غربت یه تعبیره، از خواب یک غفلت
تصویری از یک کوچ، در آخرین قسمت
وقتی‌ ازم دوری ، از سایه می‌‌ترسم
حتی من اینجا ،از همسایه می‌‌ترسم
غربت برای ما ،مثل یه تعلیق
یه راه طولانی‌ ،روی لبه تیغه
این حس آزادی، اینجا نمی ارزه
زندون بی‌ دیوار ، سلول بی‌ مرز
این حس آزادی، اینجا نمی ارزه
زندون بی‌ دیوار ، سلول بی‌ مرز