دیده ی خونین دلان سحرگهان
در طلب روی دوست، خدا خدا
روشنی دیده ها
خاک ره کوی دوست
شب همه شب اختران در آسمان
آینه گردان او ، خدا خدا
نیمه ی پنهان ما
بسته ی گیسوی دوست
یارا تو با ما مگر نبودی
با ما و تنها مگر نبودی
پنهان و پیدا مگر نبودی
آرام دلها مگر نبودی
اگر باد صبا دهد بوی تو را، نگارا
سپارم به رهش جان
سپارم به رهش جان