و با این لبای بسته . تو با این دل شکسته
تو با این بغض قدیمی . که پر و بالتو بسته
چرا می خندی ستاره
تو با این سینه ی داغون . تو با این فال پریشون
تو با این زخمای رنگی . توی این شام غریبون
چرا می خندی ستاره
از نگاه این شب خیس دل چرا نمی کنی تو
تن چرا به این سیاهی بی گلایه می زنی تو
دل چرا نمی کنی از نگاه این شب خیس
بی گلایه جون سپردن آخه اسمش زندگی نیس
از نگاه این شب خیس دل چرا نمی کنی تو
تن چرا به این سیاهی بی گلایه می زنی تو
این شب خسته و تاریک واسه تو خونه نمی شه
شب رفیق جاده ها نیست موندگاره تا همیشه
تو با قلب پاره پاره چرا می خندی ستاره
تو با این بغض دوباره چرا می خندی ستاره