زهی عشق


داریوش

زهی عشق ، زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایا
چه گرمیم ، چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
فرو ریخت ، فرو بیخت شهنشاه سواران
زهی گرد ، زهی گرد که برخاست خدایا
فتادیم ، فتادیم بدان سان که نخیزیم
ندانیم ، ندانیم چه غوغاست خدایا
نه دامی است نه رنجیر ، همه بسته چراییم؟
چه بند است ، چه زنجیر که بر پاست خدایا؟
زهی عشق ، زهی عشق که ما راست خدایا
چه نغز است و چه خوب است و چه زیباست خدایا
چه گرمیم ، چه گرمیم از این عشق چو خورشید
چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا