رویائی بدون ستاره


کاوه یغمائی

یک آسمان اشاره . یک کوه استعاره
یک دست زخمی و ساز . رویای بی ستاره
از خاطرم گذر کرد . آغاز یک ترانه
فریاد بی حضوری . تا بی کران کرانه
از ابتدای جنگل . تا انتهای دریا
مرد غریب راهی . در انتظار فردا
او رفت او گذر کرد . از ماه و از ستاره
چیزی نمانده از او . جز چند چهارپاره