تو روزنهء نوری درخانهء ظلمت پوش
دیباچهء آوازی برمتن شب خاموش
چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز
می بخشی و می خوابی بر بستری ازاعجاز
می مانم و می رویم درسنگر یک آغوش
بر متن شب خاموش
شب حوصله می سوزد وقتی که تو درخوابی
ظلمت همهء دنیاست وقتی تو نمی تابی
تندیسهء تنها ئی درخوابی و زیبا ئی
مهتابی و بر پیکر دوری و همینجائی
درخانهء ظلمت پوش
توروزنه نوری .............
چیزی به من از باران چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه چیزی به من از آواز
می بخشی و می خوابی بر بستری ازاعجاز
می مانم و می رویم درسنگر یک آغوش
بر متن شب خاموش
تو روزنهء نوری درخانهء ظلمت پوش
دیباچهء آوازی برمتن شب خاموش
درسنگر یک آغوش