می سازم رباعی با وزن جشات
میکشم نقش امیدو تو نگات
میا رم ابرای عشقو رو سرت
تا ببارن روی پلکای ترت
شیشه ی سیاه غم رو می شکنم
سکه قلبو به نامت میزنم
توی اسمون خبر از تو میدم
تو بخوای هر جا برم هر چی میشم
شرطش اینه که منو صدا کنی
بند غربت از دل ما واکنی
بند غربت از دل ما واکنی
باتو تا مرز تمنا می گذرم
اسمتو برای ابرا می برم
میندازم اسمونو به زیر پات
میارم گلها رو تو مرز نگات
عطر عشق به زیر پاهات می ریزم
خط غم رو از نگاهت می کنم
ابرا رو بالش خوابت می کنم
شیشه ی تنهاییاتو میشکنم
شرطش اینه که منو صدا کنی
بند غربت از دل ما وا کنی
بند غربت از دل ما واکنی