دلواپسی


مازیار فلاحی

یه بغل گلای مریم، یه غزل بوسه ی خسته
یه نفس حبسه تو سینه،یه گلو با بغض بسته
واسه زود بودن چه دیرم ، با غم چشمات میمیرم
وقت رفتنت عزیزم گریه هامو پس میگیرم
یه نفر حبسه تو چشماتتا ابد گوشه ی زندون
یه نفر عاشق عاشق ، عاشق صدای بارون
جونشو لحظه ی آخر می سپره به دستت ارزون
چه جوری طاقت بیارم شبای دلواپسی رو ؟
تو ندیدی سوختنم رو ، تب تند بی کسیمو.
یه عالم گریه نشسته روی دیوارای خونه
بی تو و عطرت عزیزم چیزی از من نمیمونه .
یه نفر حبسه تو چشماتتا ابد گوشه ی زندون
یه نفر عاشق عاشق ، عاشق صدای بارون
جونشو لحظه ی آخر می سپره به دستت ارزون .