دلشوره


ترانه سرا: اکبرآزاد
خشایار اعتمادی

دلشوره دارم از سفر
از لحظه تلخ شکست
تو رفتی و از غم تو زخمی به دل من نشست
بار غم هجرت تو
آواره و زخمی کاری
این زخم رو خیلی دوست دارم
چون از تو یادگاری
وقتی که قلب لحظه ها
بی تپش و شکسته بود
قایق طوفان زده ام خسته به گل نشسته بود
وقتی که حتی سایه ای رفیق راه من نبود
شکسته برافتادم و دستی پناه من نبود
کبوتر نگاه تو قلبم زیر پر گرفت
بغضم شکست و بی صدا گریه هاش از سرگرفت
وقتی دل آینه ها از هق هق من می شکنه
نگاه سرد آسمون غریب شب منه
دست نجیب تو منو تا هر ستاره می بره
اندوه پائیزی رو باد دوباره می بره
بار سفر بستی و من دل به غم تو بسته ام
تو این روزهای بی کسی بی تو ز خود خسته ام
گر چه جدایی و جنون همیشه تقدیر منه
دلشوره ام ازم بگیر که روزگار موندنه
گر چه جدایی و جنون همیشه تقدیر منه
دلشوره ام ازم بگیر که فصل خوب موندنه
دلشوره دارم از سفر
از لحظه تلخ شکست
تو رفتی و از غم تو زخمی به دل من نشست
بار غم رو شونه هام
آواره و زخمی کاری
این زخم رو خیلی دوست دارم
چون از تو یادگاری