کفتر چاهی من
تنگ بی ماهی من
ای قبای بسته بر
جنگجوی بی سپر
دل افسرده من
پشت پا خورده من
شب بی مهتابم
روز بی آفتابم
ای در بسته شده
از همه خسته شده
دل افسرده من
پشت پا خورده من
ای شکسته تن سبو
سکه بی پشت رو
ای خلیج یخ زده
خرمن ملخ زده
گوش کن ای دل من
تو هنوز دل منی
با همه بی ثمری
تو خود شکفتنی