دریای نور


امیر آرام

هستی سلامت می کند
پنهان پیامت می کند
آن کو دلش را برده ای
جان هم غلامت می کند
ای نیست کرده هست را
بشنو سلام مست را
هستی که حد دست را
پابنده دامت می کند
تو اون دریای نوری
تو اون کوه غروری
تو در شهر یه رنگی
تو نزدیکی تو دوری
تو باغ سبز عشقی
تو میوه بهشتی
تو سرو و یاس و سنبل
تو دشت سینه کاشتی
اگه روزی ببینم
نگاه پر راز تو
به این دنیا می خندم
میام به پرواز تو
میام به دشت عشقی
که هر فصلش بهاره
همیشه سبز و تازه
بارون عشق میباره
تو اون دریای نوری
تو اون کوه غروری
تو در شهر یه رنگی
تو نزدیکی تو دوری
تو لحظه ها
خاطره ها
هر جا بری
کنارتم
بالا بری پایین بیای
دوست دارم دوست دارم دوست دارم
تو اون دریای نوری
تو اون کوه غروری
تو در شهر یه رنگی
تو نزدیکی تو دوری
ای آسمان عاشقان
ای جان جان عاشقان
حسنت میان عاشقان
نک دوست کامت میکند
اصلا نباشد جان چرا
جوهر نباشد آنچه را
ای دل نترس از نام بد
او نیک نامت می کند
اگه روزی ببینم
نگاه پر راز تو
به این دنیا می خندم
میام به پرواز تو
میام به دشت عشقی
که هر فصلش بهاره
همیشه سبز و تازه
بارون عشق میباره
تو اون دریای نوری
تو اون کوه غروری
تو در شهر یه رنگی
تو نزدیکی تو دوری