خونه تکونی


مهستی

وقتی شنیدم اومدی خونه تکونی کردم
واسه دل دیونه ام شیرین زبونی کردم
وقتی شنیدم اومدی رو به خدا نشستم
گفتم پس از تو ای خدا من اونو میپرستم
دیگه نرو پیشم بمون
دیگه نشو نامهربون
گمون میکردم بعد از این باید تک و تنها باشم
در حسرت برگشتنت مثله دیونه ها باشم
وقتی شنیدم اومدی خونه تکونی کردم
واسه دل دیونه ام شیرین زبونی کردم
وقتی شنیدم اومدی رو به خدا نشستم
گفتم پس از تو ای خدا من اونو میپرستم
روی اثاث خونه رو گرد غربت پوشونده بود
غم هرگز ندیدنت من به خاک نشونده بود
وقتی شنیدم اومدی