اون که به من تو زندگی غصه میده تو هستی
اون که برای موندنت جون میکنه من هستم
اون که به من قدرت زندگی میده تو هستی
اون که برای عشق تو پر میزنه من هستم
خسته نشو خسته نشو از این روزای خسته
دربدری تموم میشه با این تن شکسته
عزیز بی پناه من بذار تو سر رو دستام
نمیتونه گریه هاتو ببینه قلب تنهام
بگو برات چکار کنه قلب من شکسته
حالا که پلهای سفر تو رودخونه نشسته
خسته نشو خسته نشو از این روزای خسته
دربدری تموم میشه با این تن شکسته
فرصت عاشقی داره تو قلب ما میمیره
اون که اسیر عشق نشه قلبش و مرگ میگیره
من که هنوز نمیتونم دل بسپارم به رفتن
بذار که خون عشق تو بریزه تو رگ من
خسته نشو خسته نشو از این روزای خسته
دربدری تموم میشه با این تن شکسته