خاطره یکشب


مرضیه

یادش بخیر آن شب خوش که نوشیدم از دست تو جامی
زان شب دگر بی خبر گشتی از عاشق بی سرانجامی
بعد از آن شب دگر مستم و بی خبر
من نیارم به لب غیر نامت کلامی
تو هم یاد ما کن گهی با سلام و پیامی
یادش بخیر آن شب خوش که نوشیدم از دست تو جامی
زان شب دگر بی خبر گشتی از عاشق بی سرانجامی
بعد از آن شب دگر مستم و بی خبر
من نیارم به لب غیر نامت کلامی
من نیارم به لب غیر نامت کلامی
تو هم یاد ما کن گهی با سلام و پیامی
کاش این دل نا شکیبای ما
در آن شب عشق و رویای ما
کاش این دل نا شکیبای ما
در آن شب عشق و رویای ما
تا ابد مست و مدهوش از آن باده میشد
چه میشد جهان گر به کام دو دلداده میشد
از آن شب چه ها کشیده ام خدا کند تو هم بدانی
به جز رنج و غم ندیده ام خدا کند تو هم بدانی
از آن شب چه ها کشیده ام خدا کند تو هم بدانی
به جز رنج و غم ندیده ام خدا کند تو هم بدانی
یار کسی شو که قدرت بداند
خاک رهت را به مژگان کشاند
یادش بخیر آن شب خوش که نوشیدم از دست تو جامی
زان شب دگر بی خبر گشتی از عاشق بی سرانجامی
بعد از آن شب دگر مستم و بی خبر
من نیارم به لب غیر نامت کلامی
تو هم یاد ما کن گهی با سلام و پیامی
تو هم یاد ما کن گهی با سلام و پیامی