به حریم خلوت خود شبی
چه شود نهفته بخوانیم
به کنار من بنشینی و
به کنار خود بنشانیم
من اگرچه پیرم و ناتوان
تو مرا زدرگه خود مران
که گذشته در غمت ای جوان
همه روزگار جوانیم
به هزار خنجرم ار عیان
زند ازدلم رود آن زمان
که نوازد آن مه مهربان
به یکی نگاه نهانیم
شده ام چو عاطفه بینوا
به بلای هجر تو مبتلا
نرسد بلا به تو دلربا
گر ازاین بلا برهانیم