حرکت از این بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم
جنگل و شهر و ده و کوه و کمر
از نفس خویش شکوفان کنیم
دانه هر گل که تو پرپر کنی
باز بکاریم و دو چندان کنیم
پای بکوبیم و بر اریم دست
خنده زنان ترک سر و جان کنیم
روشن از ایمان به طلوعی قریب
چوبه اعدام چراغان کنیم
دل چو به پیمان خدا داده ایم
سر گرو حرمت پیمان کنیم
تا تو بدانی چه ما می کنیم
هر چه تو گفتی نکنید ان کنیم
اتش پنهان درون، برون
از دل خاکستر ایران کنیم
شعله بگیریم از این اتش و
مشعل تاریخ فروزان کنیم
مشعل تاریخ فروزان کنیم
ساخته یی هر چه تو، ویران کنیم
خواب و خیال خوشت اشفته ایم
بیش، از این نیز پریشان کنیم
می شنوی؟ این تپش طبل ماست
باش و ببین تا که چه طوفان کنیم
حرکت از این بیش شتابان کنیم
ولوله در ولوله باران کنیم