حرمت


ترانه سرا: شهرام دانش
مانی رهنما

دلم گرفته، تنم شکسته
ظهور گریه در من نشسته
بسته گلومو بغض عظیمی
مونده تو قلبم زخمی قدیمی
جاری شده تو رگهای قلبم
حرم غم عشق مثل تب سرد
تموم درها قفلی بزرگه
خشکیده دستم بر کوبه ی شب
به حرمت عشق خود را شکستم
اما به خاک غربت نشستم
به انتظار رسیدن تو
خود را به خاک هر جاده بستم
اسیر عشقم با این تن سرد
سر در گریبون در تیره ی درد
در فصل گلریز تنها گل عشق
پژمرده و خشک، دلخسته و زرد
به حرمت عشق خود را شکستم
اما به خاک غربت نشستم
به انتظار رسیدن تو
خود را به خاک هر جاده بستم