جدایی


رامش

در این روز غم انگیز جدایی
به یاد آر آن زمان آشنایی
بخاطر آورم در جنگل روز
کنار برکه ای خاموش و بی روح
نشستی با دلم افسانه گفتی
که خود شمع و مرا پروانه گفتی
چو می رفتم به دامانم فتادی
چو اشکی بر گریبانم فتادی

شدم دیوانه و دیگر گذشتم
به دنیا ای دریغت سرگذشتم
اجل اکنون که میگیرد سراغم
چو ناله از غم عشق تو دارم
چو میمیرم به لب نام تو دارم
پس از مرگم چو آئی بر مزارم
به خاکم ناله برخیزد به افلاک
که از یادم نرفتی تا دل خاک

شدم دیوانه و دیگر گذشتم
به دنیا ای دریغت سرگذشتم
اجل اکنون که میگیرد سراغم
چو ناله از غم عشق تو دارم
چو میمیرم به لب نام تو دارم
پس از مرگم چو آئی بر مزارم
به خاکم ناله برخیزد به افلاک
که از یادم نرفتی تا دل خاک

نشستی با دلم افسانه گفتی
که خود شمع و مرا پروانه گفتی
چو می رفتم به دامانم فتادی
چو اشکی بر گریبانم فتادی