دکلمه ::
تو چطور میگی که من برای تو کم بودم
منی که عاشق ترین عاشق عالم بودم
تو فقط دیده گریون خواستی
من برات قلب پر از خون بودم
آخه تو فقط یه عاشق خواستی
اما من گذشته از جون بودم
:: حمید ::
تازه انگار داره باورم میشه
من و تو سایه و نوریم
تازه انگار داره باورم میشه
با هم و از هم چه دوریم
بین ما پنجره ای باز نمیشه
بین ما قصه ای آغاز نمیشه
بین ما همیشه یک دیواره
تازه فهمیدم حقیقت داره
:: دکلمه ::
تو فقط دست نوازش خواستی
من سرا پا غرق خواهش بودم
تو همیشه در پی بهانه ها
اما من حدیث سازش بودم
آره , تو یک دل سپرده خواستی
چه کنم که سر سپردت بودم
تا که هرگز کسی عاشقت نشه
واسه مردم درس عبرت بودم
:: حمید ::
تازه انگار داره باورم میشه
من و تو سایه و نوریم
تازه انگار داره باورم میشه
با هم و از هم چه دوریم
بین ما پنجره ای باز نمیشه
بین ما قصه ای آغاز نمیشه
بین ما همیشه یک دیواره
تازه فهمیدم حقیقت داره
:: دکلمه ::
منی که ساده به خاک افتادم
بایدم ساده بدی بر بادم
راستی لعنت به من دیوونه که
به تو قلبمو چه آسون دادم
تو چطور میگی که من برای تو کم بودم
منی که عاشق ترین عاشق عالم بودم