دست به سرت کردم و رفتی که دیوونه شی
رفتی که با درد خود رفیق و همخونه شی
جون به لبت کردم و گیج و پریشون شدی
در به درم موندی و گریون و حیرون شدی
گفته بودم ناز نکن این همه با آب و تاب
گفته بودم زندگی داره حساب و کتاب
گفته بودم که آخر قصه پشیمون میشی
بین زمین و هوا چرخه ی گردون میشی
دل بود و دلدادگیش با همه ی سادگیش
هر کی بود و هر چی بود میره پی زندگیش
اگه یه روزی پای تو از همه غافل شدم
با همه دیوونگی یکدفعه عاقل شدم