چندانکه گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
یارب امان ده تا بازبینند
چشم محبان روی حبیبان
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله
عاشق چه نالی گر وصل خواهی
خون بایدت خورد در گاه و بیگاه
آیین تقوا ما نیز دانیم
اما چه چاره با بخت گمراه
چندانکه گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
یارب امان ده تا بازبینند
چشم محبان روی حبیبان
جانا چه گویم شرح فراقت
چشمی و صد نم جانی و صد آه
مهر تو عکسی بر ما نیفکند
آیینه رویا آه از دلت آه
گر تیغ بارد در کوی آن ماه
گردن نهادیم الحکم لله
شوق لبت برد از یاد حافظ
درس شبانه ورد سحرگاه
چندانکه گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
یارب امان ده تا بازبینند
چشم محبان روی حبیبان