تصنیف ساغر

دمی با غم
به سر بردن
دمی با غم به سر بردن
جهان یک سر نمی ارزد
دمی با غم به سر بردن
جهان یک سر نمی ارزد
به می بفروش
به می بفروش دلق ما
کز این بهتر نمی ارزد
دمی با غم
به سر بردن
دمی با غم به سر بردن
جهان یک سر نمی ارزد
به می بفروش
به می بفروش دلق ما
کز این بهتر نمی ارزد
شکوه تاج سلطانی
که بیم جان در او در کس
کلاهی برکش از تقوا
کلاهی برکش ار تقوا
به ترک سر نمی ارزد
به کوی می فروشانش
به کوی می فروشانش
به جایی بر نمیگیرد
زهی سجاده تقوا
زهی سجاده تقوا
که یک ساغر نمی ارزد
تو را ان به که روی خود
ز مشتاقان بپوشانی
که شادی جهانگیری غم لشکر نمی ارزد
چه اسان مینمود اول
چه اسان مینمود اول
غم دریا به بوی سود
غلط گفتم که این طوفان
غلط گفتم که این طوفان
به صد گوهر نمیارزد
دمی با غم
بسر بردن
دمی با غم به یر بردن
جهان یک سر نمی ارزد
به می بفروش
به می بفروش درد ما
کز این بهتر نمی ارزد