تصنیف خوش آنکه وصال


سالار عقیلی

خوش آن که وصال تو میسر شده باشد
چشمم به جمال تو منور شده باشد
ریزم ز مژه اشک دمادم که بشویم
گر غیر جمال تو مصور شده باشد
با هیچ برابر نکند آنکه سر من
در پای تو با خاک برابر شده باشد
زین بیش مکن سرکشی ای ماه بیندیش
زان لحظه که آهم به فلک بر شده باشد
شد قامت من حلقه در آن فکر که دستم
در حلقه آن زلف معنبر شده باشد
هرگز به وفا با دگری عهد نبندم
گر خود ز جفا عهد تو دیگر شده باشد