تصنیف ابوعطا_درکنج دلم


سالار عقیلی

در کنج دلم ، عشق کسی خانه ندارد
کس جای در این کلبه ی ویرانه ندارد
دل را به کف هر که نهم ، باز پس آرد
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی قصه ز اسکندر و دارا
ده روزه ی عمر این همه افسانه ندارد
ده روزه ی عمر این همه افسانه ندارد
از شاه و گدا هر که در این می کده ره یافت
جز خون دل خویش به پیمانه ندارد
جز خون دل خویش به پیمانه ندارد