بی وفا


ویگن

بی وفا آی بی وفا دگر سراغ ما نمی آیی
چرا هر زمان در وعده امروز و فردایی چرا
سخت خود را در دلم جاکرده ای اما بگو
گر دلت جای دگربند است این جایی
چرا چرا
بی وفا آی بی وفا دگر سراغ مانمی آیی
چرا هر زمان دروعده امروز و فردایی چرا
دفتر شع رمرا بهر که از بر کرده ای
دفتر شعر مرا بهر که از بر کرده ای
عاشقی تو پس بگوید گاه شیدایی
چراروزاگه ازچشم من خود را تو پنهان می کنی
روزاگه از چشم من خود را تو پنهان می کنی
شب به رویاهای من تا صبح پنداری چرا
شب شبه شعر است و شور و شادی و شمع و شراب
جمع ماجمع است وتنهای تنهایی چرا
شب شبه شعر است وشور و شادی و شمع و شراب
جمع ماجمع است وتنهای تنهایی چرا
بی وفاآی بی وفا
دگر سراغ ما نمی آیی چرا
هرزمان در وعده امروز و فردایی چرا