به خاطر تو


حمیرا

به خاطر تو غرق گریه شدم تا لب تو پر از شهد خنده شده
نهال قدت سر کشیده اگر برگ و بار من از ریشه کنده شده
شنیدم اگر من به جرم وفا ، ناسزای تو را باورم که نشد
به چشم خودم بی وفایی تو دیدم و به خدا باورم که نشد
ز عشق تو چه گرفتاری ها ، چه غم و زاری ها
ستم و خواری ها ، قسمتم نشده
به جای آن همه بیداری ها ، غم و بیماری ها
چه دل آزاری ها ، قسمتم نشده
نیاورم از غصه دل خود پیش چشم کسان ، یک سخن به میان
غم دل {خود} کرده ام به خدا ، پشت خنده نهان ، در بر دگران