بمان برای من بمان دو چشمت آسمان من
ببین ترانه ی وفا نشسته بر لبان من
بیا که جز تو بی وفا ندارم آرزو به سر
سفر مکن بیا مرا به شهر آرزو ببر
بیا که با تو زنده ام امید و آرزوی من
ببین که بی تو خسته ام بیابیا به سوی من
بیا که جز تو بی وفا ندارم آرزو به سر
سفر مکن بیا مرا به شهر آرزو ببر
بمان برای من بمان امید دلنواز من
بگو به من بگو به من چرا تو خسته ای ز من
بیا که جز تو بی وفا ندارم آرزو به سر
سفر مکن بیا مرا به شهر آرزو ببر
در انتظار دیدنت به دشت غم نشسته ام
رها مکن دل مرا بیا که دل شکسته ام
بیا که جز تو بی وفا ندارم آرزو به سر
سفر مکن بیا مرا به شهر آرزو ببر