بجز خدا کسی نیست


هایده

همه دلا شکسته
تموم لبها بسته
دلم میخواد بخونم
اما سازا شکسته
اما سازا شکسته
همه دلا پر از غم
تو چشما اشک ماتم
دیگه فریادرسی نیست
بجز خدا کسی نیست
بجز خدا کسی نیست
از عشق نمیشه حرف زد
نه از محبت دم زد
از عشق نمیشه حرف زد
نه از محبت دم زد
دیگه کسی نمونده
که رفت و خونه ش در زد
که رفت و خونه ش در زد
همه دلا شکسته
تموم لبها بسته
دلم میخواد بخونم
اما سازا شکسته
اما سازا شکسته
ز بس تنها نشستم
درها رو رو خود بستم
هم صحبت آینه
اونم زدم شکستم
آه ای خدا به داد ما نمیرسی
مردیم همه ز حسرت و ز بی کسی
آه ای خدا به داد ما نمیرسی
مردیم همه ز حسرت و ز بی کسی
دیگه کسی نمونده
که رفت و خونه ش در زد
که رفت و خونه ش در زد
همه دلا شکسته
تموم لبها بسته
دلم میخواد بخونم
اما سازا شکسته
اما سازا شکسته
ز بس تنها نشستم
درها رو رو خود بستم
هم صحبت آینه
اونم زدم شکستم
آه ای خدا به داد ما نمیرسی
مردیم همه ز حسرت و ز بی کسی
آه ای خدا به داد ما نمیرسی
مردیم همه ز حسرت و ز بی کسی
دیگه کسی نمونده
که رفت و خونه ش در زد
که رفت و خونه ش در زد
همه دلا پر از غم
تو چشما اشک ماتم
دیگه فریادرسی نیست
بجز خدا کسی نیست
بجز خدا کسی نیست
بجز خدا کسی نیست
بجز خدا کسی نیست
بجز خدا کسی نیست
بجز خدا کسی نیست