ای خداتقدیر ما راگر نوشتی این چنین
پس عطا کنطاقتی بر سر نوشتی این چنین
تا به کی بی یار و یاورتا به حجران بر دلم
ماندهدور از آشنایانکنج غربت منزلم
ای خدا بار دگرصبرم عطا کن
ای خدابار دگردردم دوا کن
من چه هستملاله ای حسرت به دل
بی پناه وخسته ای از خود خجل
پس علاج کاری کنوامانده ام
کهآتشمکه از کاروان جا مانده ام
ای خدا بار دگر صبرم عطا کن
ای خدابار دگردردم دوا کن
ای خدای آسمانها و زمین
ای پناه اولین و آخرین
پس علاج کاری کنوا مانده ام
که آتشم که از کاروان جا مانده ام
ایخدابار دگرصبرم عطا کن
ای خدا بار دگر دردم دوا کن
صبرم عطا کن دردم دوا کنصبرم عطا کن
ای خداای خدابار دگر صبرم عطا کن
ای خدا بار دگر دردم دوا کن