با قافیه، بی قافیه
بگو که گریه کافیه، بگو که گریه کافیه
با کلمه، بی کلمه
بی واهمه با این همه
به یاری ترانه ها
به لطف این نشانه ها
بی وحشت زنگ حساب
حتی با نمره ی خراب
با قلمو بی آب و رنگ
کنار یک حس قشنگ
در بستر یک سرخوشی
تا ته یک غصه کشی
از پس ناز سرو ناز
به ضرب هر زخمه ی ساز
با قافیه
بخند بخند به میز و نیمکت کلاس
جوری بخند که رسم خوب بچه هاس
این خنده بد جوری به صورتت میاد
جوری که رسم سبز باغچه های ماس
بگو که تو به سبک یک ترانه ای
بگو که صاحب ترانه خانه ای
از بهترین منظره های بی قفس
بگو که تو صدای این زمانه ای
با قافیه...