ای کاش فرصتی بود حتی برای یک بار
با تو نفس کشیدن میشد دوباره تکرار
ای کاش می شد امروز در چشم تو غزل خواند
بار دیگر تو را دید نام تو را عشق خواند
ای کاش زندگی رو از هم نمیگرفتیم
از زنده مردن خویش ماتم نمیگرفتیم
هرگز نگو که این درد تقدیر ناگزیر است
دیروزمان که مرده فردایمان چه دیر است
ای کاش فرصتی بود حتی برای یک بار
با تو نفس کشیدن میشد دوباره تکرار
ای کاش می شد امروز در چشم تو غزل خواند
بار دیگر تو را دید نام تو را عشق خواند
با تو شدم من آباد دستان تو مرا ساخت
مشکل ز دستم آورد اما به هیچ مرا باخت
بس کن نزن تبر را بر شاخه ام که خسته ام
این زخم اولین بود یا زخم آخرین است
ای کاش زندگی رو از هم نمیگرفتیم
از زنده مردن خویش ماتم نمیگرفتیم
ای کاش فرصتی بود حتی برای یک بار
با تو نفس کشیدن میشد دوباره تکرار
ای کاش فرصتی بود حتی برای یک بار
با تو نفس کشیدن میشد دوباره تکرار