ای ناله ی بی اثر جانم چه کاهی


مرضیه

ای ناله ی بی اثر جانم چه کاهی
وی شعله ی ناپدید از من چه خواهی
زین گرمی نبود ثمر جز داغ و دردی
زان آتش نبود اثر جز دود و آهی
دل بر زلف سیاهی بستم و حاصل ندیدم به جز روز سیاهی
گیرم که شعله بار است از برق آهم آهی نگیرد چرا دامان ماهی
ای دل از چه کنی زاری؟
ای دل از چه کنی زاری؟
ای دیده تا کی خونی؟ باری
کز ناله ی بی حاصل من
از سینه چو گل سوزد دل من
افزاید آه سردم هردم دردم
ای ناوک غم کشتی ظهیرا آخر ولیکن
غیر از محبت نبود او را گناهی