اشکی برام نمونده


مهستی

غم داره قلبه من تو سینه داغون میکنه
اشک من دامنم رو ستاره بارون میکنه
بس که گریه کردم اشکی برام نمونده
قلبه نا امیدم حالا تنها مونده
ای خدا کاسه ی صبرم سزراومد
شب شد و دوباره یارم نیومد
ولی افسوس
دله من خواب نداره
میشینم تا یکی پیغوم بیاره
بسکه گریه کردم