پوشیده چون جان می روی (2)
هر دم میان جان من
سرو خرامان منی (2)
ای رونق بستان من
چون می روی بی من مرو (2)
ای جان جان بی تن مرو
از چشم من بیرون مشو
ای شعله تابان من
پوشیده چون جان می روی (2)
هر دم میان جان من
سرو خرامان منی (2)
ای رونق بستان من
ای شعله تابان من
در پیش بی دردان چرا (2)
فریاد بی حاصل کنم
گر شکوه ای دارم ز دل (2)
با یار صاحب دل کنم
اول کنم اندیشه ای (2)
تا برگزینم تیشه ای
آخر به یک پیمانه می (2)
اندیشه را باطل کنم
از گل شنیده ام بوی او (2)
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبار کوی او (2)
در کوی جان منزل کنم
دانم که آن سرو سهی (2)
از دل ندارد آگهی
چند از غم دل چون رهی (2)
فریاد بی حاصل کنم
غرق تمنای تو ام (2)
موجی ز دریای تو ام
من نخل سرکش نیستم (2)
تا خانه در ساحل کنم