جوی میخواند در دره خموش
با مه آلودی صبحی هم بر
گویا خانه تکانی نهان
ریخته بر سر او خاکستر
گله میگردد با نالش نار
گویا طاق گشودست افلاک
بگزستست هر دانه
میرود قلت زنان بر سر خاک
هرچه آن هست و هست و مخراد
مینماید بر برم چون قد دوست
لیک افسوس به ره استاده
به فریبی و دل افسای من اوست
با او مانده زبان بگرفته
تا کنم با قد او مانندش
چون به دورش نگرم از نزدیک
بگشاید به رخم لبخندش
سبک موسیقی:
,
۱۹۹۱
ISRC: CA2OG1010902
از آلبوم موسیقی: در شب سرد زمستانی
تراک: ۶
طول آهنگ: ۳:۱۴
از دور / سایت های دیگر