چو بستی در به روی من، به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی، به درد خویش خو کردم آه آه....عزیز من آی ای آی فشردم با همه مستی به دل سنگ صبوری را ز حال گریه ی پنهانبغض حال گریه پنهان حکایت با سبو کردم عزیز من آاااااااااا