آسمون


ناصر

آسمان آسمان خسته شد دل من
از تو جز غم دل شد چه حاصل من
آسمان بر دلم سنگ غم زده ای
سرنوشت مرا رنگ غم زده ای
در شبان سیاه من کوچه را ده ستاره ای
کو نگاهی که در دلم برفروزد شراره ای
من غروب خزانم غم نشسته به جانم
قصه نامرادی ام خالی از شور و شادی ام
آسمان آسمان خسته شد دل من
از تو جز غم دل شد چه حاصل من
آسمان بر دلم سنگ غم زده ای
سرنوشت مرا رنگ غم زده ای
در شبان سیاه من کوچه را ده ستاره ای
کو نگاهی که در دلم برفروزد شراره ای
من غروب خزانم غم نشسته به جانم
قصه نامرادی ام خالی از شور و شادی ام
قصه نامرادی ام خالی از شور و شادی ام