آسمان هر شب به ماهِ
آسمان هر شب به ماهِ
آسمان هر شب به ماهِ
خویش نازد ، می نداند
تا سحرگه خفته با یک
آسمان مه ، در زمینم
تا سحرگه خفته با یک
آسمان مه ، در زمینم
تا تو را دیدم بتا
نی کافرستم نی مسلمان
روی و مویت کرده فارغ
از گناه کفر و دینم
از گناه کفر و دینم
بر یمین و بر یسارم
بر یمین و بر یسارم
ساغر و مطرب نشسته
زین سبب افتان و خیزان
بر یسار و بر یمینم
دل تو را بیند ، به من
دل تو را بیند ، به من
آهسته گوید : قل هوالله
دل تو را بیند ، به من
دل تو را بیند ، به من
آهسته گوید : قل هوالله