سراب آرزو


مرضیه

ساختم بتی دیشب ز تو
با مرمر رویای خود
جان دادمت با یک جهان
نازک خیالی های خود

لبخند شیرینی هم ای جان
بر زیر لب هایت نهادم
اول دلم را هدیه کردم
وانگاه به پای تو فتادم

مستانه افشاندم بتم
بوسه ز سر تا پای تو
لب های من آتش گرفت
از آتشین لب های تو

سرگشته دشت جنونم تا که هستم
از ساغر عشق تو زیبا مست مستم
غیر از تو دیگر در جهان یاری ندارم
دور از تو جز پیمانه غم خواری ندارم
غیر از تو دیگر در جهان یاری ندارم
دور از تو جز پیمانه غم خواری ندارم

ساختم بتی دیشب ز تو
با مرمر رویای خود
جان دادمت با یک جهان
نازک خیالی های خود

لبخند شیرینی هم ای جان
بر زیر لب هایت نهادم
اول دلم را هدیه کردم
وانگاه به پای تو فتادم