آرزو گم کردهام


الهه

امشب
آرزو کم کرده ام من،رو به غم آورده ام من
در دل غمگینم امشب عشق او پرورده ام من
امشب عشق من رنگی ندارد جز غم آهنگی ندارد
مانده ام با عشق سوزان با غمش خو کرده ام من
دردا نشنود افسانه ی من
تاکی از دل دیوانه ی من
یار از وفا بیگانه ی من
اشکی کز آتشم پا گرفته
در دیده ام جا گرفته
دیدی امشب بر رخ من
رنگی از غم ها گرفته
دردا نشنود افسانه ی من
تاکی از دل دیوانه ی من
یار از وفا بیگانه ی من

ای غم با دل من گفتگو کن
در وجودم جستجو کن
تو ببین هیچکس ندارم
قلبم امشب زیر و رو کن