آب حیات من است خاک سر کوی دوست
گر دو جهان خرمی است ما و غم روی دوست
دلبر بی وفا تو که نبودی
پرجور و جفا تو که نبودی
من از دست تو ای حبیبم که دارم گله بسیار
تو را جور و مرا حوصله بسیار
بیا تازه نگار من
ببین شب های تار من
دوچشم اشکبار من
تویی آخر نگار من
بیا یکدم کنار من
قاعده قد تو فتنه به پا کردن است
مشغله زلف تو بستن و وا کردن است