آئینه همدردی


شادمهر عقیلی

جماعت برای گریه چشمه چشم شماییم
در غم سوختن قریه آتش خشم شماییم
سرو و خاکیم و صنوبر بیشه مون اما جدا نیست
گاهی دوره ساقه هامون ریشه مون اما جدا نیست
جنگل مرده زردیم وقتی که ما و شماییم
شاخه هامون, اگه دست به دست بدن باغ خداییم
دلی که غمین نباشه خاک گوره, سنگ سرده
شاید آدمی نباشه کسی که بی غم و درده
اگه نادار , اگه دارا شاخ و برگ یک درختیم
خوبامون ابر بهارن بدامون صخره سختیم
خوب میدونیم, که سبک باره دلی که سخت و سرده
حمل بار درد مردم هنر مردونه مرده