Zakhm


Sattar

حس داشتنت یه آن بود
عمر یه لحظه کوتاه
عمر کوتاه یه لبخند
فرصت یک نفس و آه
اگه صد سال تو را داشتم
برام انگار یه نفس بود
با تو آسمونا داشتن
اگه خون ام یه قفس بود
لحظه های موندن تو اگه زود بود یا اگه دیر
معنی یه لحظه میداد
لحظه عبور یک تیر
بودنت شروع یه زخم
از عبور لحظه ها بود
زخم دوست داشتنی من
واسه مرگ بی صدا بود
حس از دست دادن تو
حس از دست رفتنم بود
لحظه سوزش این زخم
سردی مرگ تو تنم بود
وقت خوب داشتن تو
هر چی بودزیاد یا کم بود
عمر من بود که تموم شد
یه نفس بودیه دم بود
عمر من از تو تموم شد
یه نفس بود و یه دم بود
یه نفس بود و یه دم بود
یه نفس ....