Tasvir


Pouya

تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری
هنوزم تو برای من همون عشق نفسگیری
اگر چه یک نفس دیگر سراغم را نمیگیری
تو با من نیستی اما جدا هم نیستی از من
نه می مانی کنار من, نه در قلبم تو میمیری
تو میمیری
منم خو کرده ی دردی که درمانش نمی بینم
یقین در سرنوشت من تو دست سرد تقدیری
تو دست سرد تقدیری
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری
منم خو کرده ی دردی که درمانش نمی بینم
یقین در سرنوشت من تو دست سرد تقدیری
تو دست سرد تقدیری
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری
تویی آن موج سرگردان, منم آن ساحل تنها
که میکوبی به قلب من ز خشمت هر زمان تیری
گریزم نیست از عشقت که هم دوری و هم نزدیک
دل من قاب تنهایی تو در این قاب تصویری