Nghsh


Pouya

موجی به صخره کوبید پرندهپر زد
وقتی که با دل من حرف سفر زد
تو خاک خیس ساحل کشیدم نقش یک دل
اخرین یادگاری
با گریه گفتم اخرمرا بی یارویاور به دست که می سپاری
میمیرم بی تو من با من حرفی بزن
که هیچم بی تو در دنیا
در چشمم التماس
میمیرم از هراس
که بی تو بمانم تنها
تو خاک خیس ساحل کشیدم نقش یک دل
اخرین یادگاری
با گریه گفتم اخرمرا بی یار و یاور به دست که می سپاری
از پشت اشکم سایه ای محواست و پیدا بود
نقش دل اما همقفس با موج دریا بود
جای که مرگ دل به چشمم دیدم انجا بود

از پشت اشکم سایه ای محواست و پیدا بود
نقش دل اما همقفس با موج دریا بود
جای که مرگ دلبه چشمم دیدم انجا بود
تو خاک خیس ساحل کشدم نقش یک دل
اخرین یادگاری
با گریه گفتم اخرمرا بی یار و یاور به دست که میسپاری
با گریه گفتم اخرمرا بی یار و یاور به دست که میسپاری
با گریه گفتم اخرمرا بی یار و یاور به دست که میسپاری